He’s not a Good Fit

  • مدت زمان: 1 دقیقه
  • سطح: متوسط
  • اپیزود: بدون اپیزود
He’s not a Good Fit

مقدمه

پادکست He’s not a Good Fit با مکالمه ای جذاب برای شماست. این پادکست با گرامر حال استمراری، در سطح مبتدی کلمات کاربردی بسیاری را به شما عزیزان آموزش می دهد. پس از گوش دادن به پادکست He’s not a Good Fit ، تمرین های آن را پاسخ داده، تا تسلط بیشتری روی آن پیدا کنید. سپس متن و ترجمه پادکست را مطالعه فرمایید. سوالات خود را در دیدگاه برای اساتید ما بیان کنید.

راهنمای پادکست

ابتدا بدون استفاده از متن پادکست / Script به پادکست گوش دهید. خلاصه پادکست را برای خود بنویسید تا درک درستی از محتوا  و درک مطلب پادکست داشته باشید. لیستی از  کلمات جدید را از پادکست برای خود ایجاد کنید . در آزمون کوتاه پادکست شرکت کنید. در آخر می توانید به متن و ترجه فارسی پادکست رجوع کنید.

گوش دادن به پادکست

متن / Transcript

A: So, Lauren, I just wanted to talk to you quickly about our new customer support representative, Jason Huntley. خب، لورن، فقط می‌خواستم به سرعت درباره نماینده پشتیبانی جدید ما، جیسون هانتلی، با شما صحبت کنم. B: Sure, what’s up? البته، چه خبر؟ A: Basically, I’ve got a few concerns about him, and the bottom line is, I don’t think he’s a good fit for our company. درواقع، من چند نگرانی در مورد او دارم، و نتیجه این است که فکر نمی‌کنم او برای شرکت ما مناسب باشد. B: Okay... what makes you say that? I thought you were pleased with his overall performance. Didn’t you just tell me last week how impressed you were with his attitude? باشه...چی باعث میشه این حرفو بزنی؟ فکر کردم از عملکرد کلی او راضی هستید. همین هفته گذشته به من نگفتی که چقدر تحت تأثیر رفتار او قرار گرفتی؟ A: Yeah, his attitude is great, but he’s really unreliable. Sometimes he’s really productive, but then other times... take last Tuesday for instance, he was forty-five minutes late for our morning meeting! بله، نگرش او عالی است، اما او واقعا غیر قابل اعتماد است. گاهی اوقات او واقعاً سازنده است، اما گاهی اوقات ... برای مثال سه شنبه گذشته را در نظر بگیرید، او چهل و پنج دقیقه برای جلسه صبحگاهی ما تاخیر داشت! B: Well, I’m sure he had a perfectly good reason... خوب، مطمئنم که او دلیل کاملاً خوبی داشت... [h5p id="88"] A: But that’s not the only thing... you know, he really doesn’t have the best work ethic, I’m constantly catching him on MSN and Facebook when he should be talking to clients. اما این تنها چیز نیست... می دانید، او واقعاً بهترین اخلاق کاری را ندارد، من دائماً او را در MSN و فیس بوک زمانی که باید با مشتریان صحبت می کند دستگیر می کنم. B: Yeah, but come on, Geoff, as if you don’t check Facebook at work. Look, you hired this guy, we’ve invested a lot of time and money in his training, so now it’s up to you to coach him. Make it work, Geoff! آره، اما بیایید واقعیت را بپذیریم، جف، شما هم در محل کارتان فیسبوک را چک نمی‌کنید. ببینید، شما این شخص را استخدام کرده‌اید، ما زمان و پول زیادی برای آموزش او صرف کرده‌ایم، پس حالا وظیفه شماست که او را همراهی کنید و موفقیت بیاورید، جف! A: Make it work, Geoff. You would say that, wouldn’t you, he is your cousin; what a jerk, make me hire your stupid, useless, cousin کار را انجام بده، جف. می گویید، نه، او پسر عموی شماست. چه احمق، مرا وادار کن پسرعموی احمق و بی مصرفت را استخدام کنم