
British Podcasts
انگلیسی با پادکست های British Council
بدون اپیزود
1 دقیقه
متوسط
A: So, Lauren, I just wanted to talk to you quickly about our new customer support representative, Jason Huntley.
خب، لورن، فقط میخواستم به سرعت درباره نماینده پشتیبانی جدید ما، جیسون هانتلی، با شما صحبت کنم.
B: Sure, what’s up?
البته، چه خبر؟
A: Basically, I’ve got a few concerns about him, and the bottom line is, I don’t think he’s a good fit for our company.
درواقع، من چند نگرانی در مورد او دارم، و نتیجه این است که فکر نمیکنم او برای شرکت ما مناسب باشد.
B: Okay… what makes you say that? I thought you were pleased with his overall performance. Didn’t you just tell me last week how impressed you were with his attitude?
باشه…چی باعث میشه این حرفو بزنی؟ فکر کردم از عملکرد کلی او راضی هستید. همین هفته گذشته به من نگفتی که چقدر تحت تأثیر رفتار او قرار گرفتی؟
A: Yeah, his attitude is great, but he’s really unreliable. Sometimes he’s really productive, but then other times… take last Tuesday for instance, he was forty-five minutes late for our morning meeting!
بله، نگرش او عالی است، اما او واقعا غیر قابل اعتماد است. گاهی اوقات او واقعاً سازنده است، اما گاهی اوقات … برای مثال سه شنبه گذشته را در نظر بگیرید، او چهل و پنج دقیقه برای جلسه صبحگاهی ما تاخیر داشت!
B: Well, I’m sure he had a perfectly good reason…
خوب، مطمئنم که او دلیل کاملاً خوبی داشت…
اما این تنها چیز نیست… می دانید، او واقعاً بهترین اخلاق کاری را ندارد، من دائماً او را در MSN و فیس بوک زمانی که باید با مشتریان صحبت می کند دستگیر می کنم.
B: Yeah, but come on, Geoff, as if you don’t check Facebook at work. Look, you hired this guy, we’ve invested a lot of time and money in his training, so now it’s up to you to coach him. Make it work, Geoff!
آره، اما بیایید واقعیت را بپذیریم، جف، شما هم در محل کارتان فیسبوک را چک نمیکنید. ببینید، شما این شخص را استخدام کردهاید، ما زمان و پول زیادی برای آموزش او صرف کردهایم، پس حالا وظیفه شماست که او را همراهی کنید و موفقیت بیاورید، جف!
A: Make it work, Geoff. You would say that, wouldn’t you, he is your cousin; what a jerk, make me hire your stupid, useless, cousin
کار را انجام بده، جف. می گویید، نه، او پسر عموی شماست. چه احمق، مرا وادار کن پسرعموی احمق و بی مصرفت را استخدام کنم
انگلیسی با پادکست های British Council
انگلیسی با پادکست آمریکایی با متن
کتابخانه پادکست های گوگل
اپلیکیشن پادکست های متنوع انگلیسی
شبکه پادکست های مختلف انگلیسی و فارسی
پادکست های BritishCouncil با متن و آزمون
کتابخوان صوتی و انگلیسی اینترلن
نسخه کامل کستباکس توسط اینترلن