همه چیز،کل

[اصطلاح انگلیسی]

آمریکایی

/ðə həʊl bɔːl ɒv wæks/

(اصطلاح The whole ball of wax)

 

مثال:

What Robert said at the meeting ruined the whole ball of wax

چیزی که رابرت در جلسه گفت همه چیز را خراب کرد.

The whole ball of wax

مترادف / Synonym

ندارد

متضاد / Antonymn

ندارد

اپلیکیشن های دیکشنری و لغت اینترلن

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *